بازی عاشقی
بازی عاشقی

 سلام. امروز جمعه26آبان مینویسم:خوابشو دیدم:

خواب دیدم اومده بود هیئت عزاداری امام حسین آخر شب بودوکسی هم توی خیابون نبود.مثل این که باهم دوست شده بودیم. من داشتم میرفتم خونه امد جلو وگفت من میترسم تنها برم خونه بیا منو برسون.دستمو گذاشتم توی دستش و کمی رفتیم جلو ترگفت:عزیزم سردمه.منم کتمو از تنم درآوردم و دادم پوشید و بغلش کردم ونزدیکای خونشون بودیم که یکدفعه باباش اومد جلوی خونشون ماشین رو پارک کردبه من گفتبیا اینور نبینت و(((یکدفعه از خواب بیدار شدم)))

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ شنبه 26 آبان 1398برچسب:, توسط بنده خدا